استارتاپس
ارزش گذاری استارتاپ

- معرفی مهم‌ترین روش‌های ارزش گذاری استارتاپ و ویژگی‌های آنها

برای ارزش گذاری استارتاپ روش‌های گوناگونی وجود دارد؛ که هریک در شرایط خاص خود مناسب است. در این نوشته هشت روش مطرح و پراستفاده در این زمینه را شرح داده‌ایم.

در حوزه کارآفرینی چند روش اصلی برای ارزش گذاری استارتاپ وجود دارد؛ که اغلب تحلیل‌گران مالی از آنها برای تعیین ارزش یک کسب‌وکار نوپا استفاده می‌کنند. در این نوشته در مورد ویژگی‌های برخی از روش‌های محبوب ارزش گذاری استارتاپ‌ها صحبت خواهیم کرد. همچنین قبل از آن باید بدانید چرا تخمین ارزش استارتاپ‌ها اهمیت دارد.

چرا ارزش گذاری استارتاپ مهم است؟

یک استارتاپ تنها زمانی می‌تواند رشد کند که سرمایه کافی برای توسعه کامل ایده یا مفهوم مدنظر خود را داشته باشد. تقریبا تمام کسب‌وکارهای نوپای بدون سرمایه اولیه، محکوم به شکست هستند. بنابراین در کنار رشد جنبه‌های فنی کسب‌وکار، جذب سرمایه یکی از مهم‌ترین وظایفی است که برای کارآفرینان تعریف شده است.

یک کارآفرین برای بازاریابی، تامین فضای اداری، توسعه نسخه اولیه محصول، استخدام پرسنل، تامین موجودی کالا و ده‌ها عامل دیگر نیاز به پول دارد؛ و تخمین ارزش استارتاپ‌، راهی است که می‌تواند به کمک آن  شانس جذب سرمایه‌گذار را افزایش داده و این مبلغ را تامین کند.

هنگام ارائه کسب‌وکار، اولین سوالی که سرمایه‌گذار از کارآفرین می‌پرسد این است که استارتاپ شما چقدر ارزش دارد؟ بنابراین برای پاسخ دقیق به این سوال بهتر است به یکی از روش‌هایی که در ادامه تشریح کرده‌ایم؛ استارتاپ خود را ارزش گذاری کنید.

بهترین روش‌های ارزش گذاری استارتاپ

شرکت‌ها را بر اساس ماهیت، مکان فعالیت، صنعتی که در آن فعال هستند و سالی که کار خود را آغاز کرده‌اند ارزش گذاری می‌کنند. به عنوان مثال برای تعیین ارزش یک استارتاپ فناوری که در سال 2009 در سیلیکون ولی (Silicon Valley) تاسیس شده است؛ نباید از همان معیارهایی استفاده کرد که برای ارزش گذاری یک استارتاپ راه‌اندازی شده در سال 2020 در ایران کاربرد دارد.

با این وجود عمده روش‌های تخمین ارزش استارتاپ‌ها عبارتند از:

روش برکس (Berkus)

روش برکس توسط دیو برکس (Dave Berkus)، یکی از معروف‌ترین فرشتگان سرمایه‌گذار دنیا ابداع شده است. از این روش برای استارتاپ‌هایی استفاده می‌شود که هنوز به درآمد نرسیده‌اند. یعنی در این استارتاپ هنوز محصولی برای فروش توسعه داده نشده است و کار در حد ایده است. فرمول ساده این روش به سرمایه‌گذاران کمک می‌کند تا بدون نیاز به پیش‌بینی درآمد، ارزش استارتاپ را تعیین کنند. این فرمول حاوی 5 فاکتور اصلی است. شرکت به ازای برتری در هر کدام از این شاخص‌ها حداکثر نیم میلیون دلار ارزش کسب می‌کند. پیش‌فرض روش برکس برای تعیین این عدد آن است که به‌طور میانگین یک استارتاپ خوب طی 5 سال فعالیت، حداکثر 2 میلیون دلار درآمد کسب می‌کند.

فاکتورهای روش برکس عبارتند از

  • ایده
  • نمونه اولیه محصول
  • تیم مدیریت
  • شراکت‌های راهبردی
  • فروش

روش مقایسه‌ای (Comparable)

این روش یکی از روش‌های محبوب ارزش گذاری استارتاپ‌هاست. مبنای اصلی این روش پاسخ به این سوال است که در حال حاضر استارتاپ‌های مشابه را به چه مبلغی خریداری می‌کنند. فرض کنید یک شرکت استارتاپی فعال در حوزه حمل‌ونقل که تعداد کاربران آن در اپلیکیشن و وب‌سایتش 700 هزار نفر است؛ 24 میلیون دلار ارزش گذاری شده است. با این وجود اگر استارتاپ شما هم در همین حوزه فعال باشد و 120 هزار نفر کاربر داشته باشد؛ حدود 4 میلیون دلار می‌ارزد. به‌طور خلاصه در این روش باید معیارهای دو کسب‌وکار را با هم مقایسه کرده و به نسبت آن ارزش شرکت دوم را محاسبه کنید.

روش ارزش گذاری کارت امتیازی (Scorecard Valuation)

این روش هم برای کسب‌وکارهایی مناسب است که هنوز به درآمد قابل توجهی دست پیدا نکرده‌اند. در روش کارت امتیازی نحوه پیشرفت کسب‌وکار بر اساس معیارهای زیر که هر کدام ضریب مشخصی دارند اندازه‌گیری می‌شود.

  • قدرت تیم: بین 0 تا 30 درصد
  • اندازه فرصت: بین 0 تا 25 درصد
  • محصول یا خدمات: بین 0 تا 15 درصد
  • میزان رقابتی بودن محیط: بین 0 تا 10 درصد
  • بازاریابی، کانال‌های فروش و مشارکت‌ها: بین 0 تا 10 درصد
  • نیاز به سرمایه‌گذاری بیشتر: بین 0 تا 5 درصد
  • سایر موارد: بین 0 تا 5 درصد

مجموع این اعداد درصدی را به شما می‌دهد که بر اساس آن و میاگین ارزش استارتاپ‌های رقیب می‌توانید ارزش کسب‌وکار خود را تعیین کنید. به عنوان مثال اگر مجموع این معیارها برای کسب‌وکار شما 70 درصد شود و میانگین ارزش استارتاپ‌های رقیب در مرحله بذری (Seed stage) 10 میلیون دلار باشد؛ ارزش استارتاپ شما 7 میلیون دلار خواهد شد.

روش ارزش گذاری هزینه بازتاسیس (Cost-to-Duplicate Approach)

در این روش باید محاسبه کنید که هزینه راه‌اندازی مجدد استارتاپ شما چقدر است. البته در این محاسبات نباید دارایی‌های نامشهود مانند نام تجاری یا سرقفلی را در نظر بگیرید. برای این کار کافی است که ارزش منصفانه بازار دارایی‌های فیزیکی خود را جمع کنید. این عدد هزینه‌های تحقیق و توسعه، هزینه تولید نمونه اولیه محصول، هزینه‌های ثبت اختراع و موارد دیگر را شامل می‌شود. یکی از اشکالات عمده این روش این است که ارزش کامل شرکت را به شما اعلام نمی‌کند. به عنوان مثال میزان درآمدزایی را در نظر نمی‌گیرد.

روش تجمیع فاکتورهای ریسک (Risk Factor Summation)

این روش بیش از سایر روش‌های ارزش گذاری استارتاپ مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای این روش 10 فاکتور خطر را در نظر می‌گیرند. هر چقدر ریسک استارتاپ در هر یک از این فاکتورها بیشتر باشد؛ ارزش شرکت کمتر می‌شود. بازه عددی هر کدام از این فاکتورها بین 2 تا منفی 2 است.

  • ریسک مدیریتی
  • ریسک اقتصادی
  • ریسک قانونی
  • ریسک اندازه بازار
  • ریسک نمونه اولیه محصول
  • ریسک خروج سرمایه‌گذار
  • ریسک شدت رقابت
  • ریسک مقیاس‌پذیری
  • ریسک مدل درآمدی
  • ریسک وجود نمونه‌های مشابه خارجی

مجموع اعداد به دست آمده از کل این فاکتورها را در 250 هزار دلار ضرب کرده و عدد حاصله را با ارزش شرکت قبل از جذب سرمایه جمع می‌کنیم. عدد به دست آمده ارزش شرکت شماست.

روش تنزیل جریان‌های نقدی (Discounted Cash Flow)

برای استفاده از این روش ممکن است لازم باشد که با یک تحلیل‌گر بازار یا یک سرمایه‌گذار همکاری نزدیک داشته باشید. برای این کار باید جریان‌های نقدی درآمدی و هزینه‌ای خود را برای یک بازه زمانی 3 تا 5 ساله در نظر گرفته و سپس نرخ تنزیل (Discount Rate) یا نرخ بازگشت سرمایه (ROI) را اعمال کنید.

به‌طور کلی هرچه نرخ تنزیل بیشتر باشد، سرمایه‌گذاری خطرناک‌تر است و باید سرعت رشد شما بهتر باشد. مهم‌ترین چالش این روش، دقت پیش‌بینی عملکرد مالی با در نظر گرفتن مدل‌ درآمدی، مدل‌های رشد درآمدها و هزینه‌ها، تأثیر رقبا بر درآمد، وضعیت اقتصاد کلان و… است.

در این روش منظور از نرخ تنزیل، نرخ بهره اعلام شده از سوی بانک مرکزی هر کشور است. این نرخ بهره برای تحلیل جریان نقدی تنزیل یافته کاربرد دارد و به کمک آن می‌توان ارزش فعلی جریان‌های نقدی آینده را مشخص کرد. یک نرخ تنزیل دقیق باید علاوه بر ارزش زمانی پول، عوامل موثری مانند میزان عدم قطعیت جریان‌های نقدی آینده را نیز در نظر بگیرد.

روش سرمایه‌گذار خطرپذیر (Venture Capital)

این روش اغلب توسط شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر و هنگام خروج از استارتاپی که بر روی آن سرمایه‌گذاری کرده‌اند؛ مورد استفاده قرار می‌گیرد.

از فرمول‌های زیر می‌توانید برای ارزش‌گذاری شرکت خود در این روش استفاده کنید:

Anticipated Return on Investment (ROI) = Terminal Value ÷ Post-Money Valuation

Post-Money Valuation = Terminal Value ÷ Anticipated ROI

در این فرمول‌ها منظور از Anticipated Return on Investment (ROI)، نرخ بازگشت سرمایه پیشبینی شده است. توجه کنید که این نرخ به انتظار سرمایه‌گذار بستگی دارد. در عمل نیز بازده مورد انتظار یک سرمایه‌گذار خطرپذیر، از بازده مورد انتظار سرمایه‌گذاری در موضوعات بدون ریسک، بسیار بیشتر است.

منظور از Terminal Value نیز ارزش نهایی یا ارزش خروج از استارتاپ (ارزش افق یا ارزش مداوم نیز گفته می‌شود.) است. ارزش نهایی به ارزش یک دارایی خاص در زمان معینی در آینده گفته می‌شود. ارزش فعلی دارایی، نرخ رشد آن دارایی (مثلا رشد استارتاپ) و نرخ بهره بازار از عوامل موثر در تعیین ارزش نهایی هستند.

در نهایت به ارزش کسب‌وکار شما قبل از ورود سرمایه‌گذار pre-money valuation و بعد از ورود سرمایه‌گذار post-money valuation گفته می‌شود.

روش ارزش دفتری (Book Value)

روش ارزش دفتری به شما یک ارزیابی مبتنی بر دارایی ارائه می‌دهد. این روش تا حدود زیادی شبیه به روش ارزش گذاری هزینه بازتاسیس است؛ با این تفاوت که نحوه محاسبه در آن ساده‌تر است. به‌طور کلی ارزش دفتری یک استارتاپ برابر است با کل دارایی‌ها منهای بدهی‌های آن. در واقع روش دفتری ارزش خالص استارتاپ شما را اندازه‌گیری می‌کند.

در پایان باید گفت شما به عنوان یک کارآفرین، به ارزش گذاری استارتاپ خود نیاز دارید. به کمک این ارزیابی می‌توانید سرمایه‌گذاران را برای سرمایه‌گذاری بیشتر ترغیب کنید. علاوه بر این، داشتن یک ارزیابی دقیق به شما کمک می‌کند تا استراتژی‌های بلند‌مدت خود را برای جذب سرمایه تدوین کنید. از طرفی هیچ یک از روش‌هایی که در این مقاله ذکر شد دقیق نیستند. بنابراین شاید مجبور باشید برای به دست آوردن ارزش کسب‌وکار خود، از چند تکنیک مختلف به صورت ترکیبی استفاده کنید.

به اشتراک گذاری در

LinkedIn
Twitter
Telegram
WhatsApp