شکست استارتاپ (Startup) به معنای از دست رفتن رویاهای یک کارآفرین است. اگرچه اغلب استارتاپها شکست میخورند؛ اما هیچ بنیانگذاری، کسبوکار خود را با هدف شکست خوردن راهاندازی نمیکند. اما در بسیاری از مواقع شرایط به شکلی پیش میرود که اقدام برای متوقف کردن فعالیت یک استارتاپ و پذیرفتن شکست آن، میتواند جلوی ضررهای مادی و معنوی بیشتر را بگیرد. در این نوشته به بررسی مهمترین نکات و نشانههایی میپردازیم؛ که متوقف کردن استارتاپ را توجیهپذیر میکند.
چرا باید استارتاپ را متوقف کنیم و چه کسی تصمیمگیرنده است؟
پاسخ واضح سوال اول، جلوگیری از ضررهای مادی و معنوی است. طبیعتا استارتاپی که به سوددهی مناسب نرسد؛ در نهایت متوقف خواهد شد. همچنین عمر رفته، انرژی صرف شده و ناراحتی حاصل از شکست برای بنیانگذاران، دلیل دیگری است که تشخیص زمان مناسب برای پذیرفتن شکست استارتاپ را مهم میکند.
همچنین این تصمیمگیری همیشه توسط بنیانگذار انجام نمیشود. بهخصوص در زمانی که استارتاپ رشد کرده و چند دوره سرمایه جذب نموده است و ذینفعان متعددی دارد؛ پذیرفتن شکست استارتاپ و خاموش کردن آن، کار بسیار مشکلی است. البته از آنجا که معمولا ناکارآمدی استارتاپها خیلی زود مشخص میشود؛ در اغلب اوقات این شرایط در مراحل اولیه ایجاد شده و معمولا تصمیم با بنیانگذار است.
چه زمانی کار روی استارتاپ را متوقف کنیم؟
اینکه چگونه مطمئن شویم که استارتاپ ما دیگر شانسی برای کسب موفقیت ندارد کمی پیچیده است. در عمل بنیانگذاران فاقد روشی مشخص و تکراری برای تصمیمگیری در زمینه توقف فعالیت استارتاپ خود هستند. به همین دلیل نیز درباره این موضوع مطالب منسجم زیادی وجود ندارد. این تصمیم علاوه بر عوامل منطقی، وابستگی شدیدی به روحیات بنیانگذار دارد. به هر حال شکست استارتاپ برای بنیانگذاران معمولا بسیار دردناک و سخت بوده و تصمیمی بسیار احساسی است. به همین دلیل در اغلب اوقات، بنیانگذاران با شرح درسهایی که از شکستهای خود آموختهاند؛ سعی در کاهش غم خود دارند. از سویی بسیاری از آنها لجوجانه برای حفظ بدن نیمه جان استارتاپ خود تلاش میکنند. به عنوان مثال اگرچه پیوت (Pivot) کردن ایده، تغییر نام تجاری، تغییر استراتژی و تغییر پلتفرم، راهحلهای معقول برای نجات استارتاپ است؛ اما گاهی تبدیل به بهانهای برای حفظ بیفایده آن و پنهان کردن شکست استارتاپ میشود.
اگر بنیانگذاری هستید که مدتهاست به تعطیل کردن استارتاپ خود فکر میکنید؛ خواندن موارد زیر کمک میکند تا سادهتر تصمیم بگیرید.
وقتی پولتان تمام شده است
اگرچه این سادهترین روش برای شناسایی زمان توقف استارتاپ است؛ اما در اغلب اوقات، به درستی کار میکند. این روش بهخصوص در استارتاپهایی که جذب سرمایه داشتهاند، بیشتر صدق میکند. مثلا تصور کنید که شما 10 کارمند در لیست حقوق و دستمزد خود دارید؛ و هزینههای ماهانه کسبوکارتان 100 هزار دلار است. این در حالی است که در حال حاضر حتی به اندازه هزینههای این ماه نیز نقدینگی ندارید؛ چه رسد به اینکه برای ماههای آینده فکری کرده باشید. این وضعیت معمولا نشانه خوبی است که زمان شکست استارتاپ و زدن دکمه خاموش آن فرا رسیده است.
البته همیشه استثنائات زیادی وجود دارد. مثلا ممکن است سرمایهگذاران شما بخواهند (به هر دلیلی) هزینه ادامه کار شما را پوشش دهند؛ یا کارمندان شما حاضر باشند که چند ماه بدون دستمزد کار کنند؛ و یا شرایط کسبوکار طوری باشد که بخواهید به تنهایی و یا نفرات محدودتر، رویای خود را همچنان پیگیری کنید.
وقتی پاسخ این سوالات مثبت است
یک روش ساده دیگر برای تصمیمگیری منطقی درباره توقف استارتاپ، پاسخ دادن به چند سوال اساسی زیر است:
- آیا سرمایه موجود در بانک برای هزینههای 4 الی 6 ماه استارتاپ شما کافی است؟
- آیا همه سرمایههای احتمالی را دریافت کرده و قبل از تمام شدن بودجه، شانسی برای جذب سرمایه در دور بعدی ندارید؟
- آیا احتمال افزایش درآمد و رسیدن به نقطه سربهسر مالی، قبل از پایان بودجه فعلی وجود ندارد؟
- آیا از این استارتاپ، شغل، زندگی، همبنیانگذار، سرمایهگذاران و تیم خود متنفر هستید؟ آیا احساس اضطراب، افسردگی یا بیعلاقگی میکنید؟
اگر به 3 سوال از 4 سوال مطرح شده پاسخ مثبت دادهاید؛ استارتاپ شما بسیار مستعد تعطیل شدن است. البته اغلب ما به معجزه اعتقاد داریم؛ اما میدانیم به احتمال قریب به یقین، برای ما رخ نخواهد داد.
وقتی سلامت شما در خطر است
گاهی بهای موفقیت استارتاپ سلامت روانی و جسمی بنیانگذار است. شرایطی را تصور کنید که باید مراقبت خود و خانوادهتان باشید؛ از سویی سرمایهگذاران را متقاعد کردهاید که روی کسبوکارتان سرمایهگذاری کنند؛ و تعدادی کارمند را نیز استخدام نمودهاید؛ و همه اینها در حالی است که در درون خود به این نتیجه رسیدهاید که در انتهای این تونل تاریک، هیچ روزنه نوری نیست.
توصیف ارائه شده در بالا، یک نمونه از استارتاپهای با شرایط استرسزا است. بنیانگذاران در این شرایط معمولا دچار مشکلات روحی و حتی جسمی گوناگونی میشوند. استرس، نگرانی دائمی، کمخوابی و فشارهای جسمی ناشی از کار زیاد از جمله این موارد هستند. در چنین شرایطی بهتر است همان صداقت درونی که با خود دارید را با سرمایهگذاران و کارمندان خود داشته باشید؛ و مقدمات تعطیل کردن استارتاپ را فراهم کنید.
واقعیت این است که در این شرایط تصمیم به ادامه دادن کار، واقعا تصمیمی سختتر و طاقتفرساتر است. ممکن است بتوانید مدتی دیگر نیز با وجود شرایط سخت و تردیدهای جدی کار را ادامه دهید؛ اما هر لحظه ضررهای ناشی از جلورفتن یک استارتاپ ناموفق، بیشتر شده و تعطیل کردن آن و روبرو شدن با شکست سختتر میشود.
وقتی در ماتریس اشتیاق جای مناسبی ندارید
ماتریس چهاربخشی اشتیاق (Four Quadrants of Passion) مدلی است که آقای ریز ویرک (Riz Virk) ارائه داده است. این ماتریس روی دو محور عمود بر هم، چهار ربع ایجاد میکند.
اولین محور درباره اشتیاق است؛ و به این سوال پاسخ میدهد که علاقمند به کاری که انجام میدهید هستید؟ این محور از حالت بدون اشتیاق به حالت بسیار مشتاق میرسد. شما احتمالا میدانید که در کجای این محور قرار دارید. بهطور معمول اگر احساس کنید که استارتاپتان شکست خورده است؛ روی محور به سمت حالت بدون اشتیاق حرکت خواهید کرد؛ حتی اگر محصول یا بازار خود را واقعا دوست داشته باشید.
دومین محور درباره رشد و برخاستن استارتاپ است. هر کارآفرینی که استارتاپی راهانداخته و شکست خورده یا در حال شکست خوردن است؛ احتمالا متوجه منظور این محور خواهد شد. اگر سرمایهگذاران به سرمایهگذاری روی کسبوکار شما علاقه نشان میدهند؛ اگر مشتریان محصول شما را سفارش میدهند؛ اگر افراد زیادی علاقه دارند تا در استارتاپ شما کار کنند؛ و در نهایت اگر بزرگترین چالش شما ادامه دادن کار است؛ روی این محور به سمت جلو خواهید رفت. در حالی که اگر برعکس این شرایط را دارید؛ روی محور به سمت عقب برگردید.

نقطه برخورد جایگاه شما در هریک از دو محور، میتواند در یکی از 4 مربع موجود (تصویر بالا) باشد.
- مربع شماره 3 جایی است که همه میخواهند در آنجا باشند. در این شرایط استارتاپ شما در کارش موفق است؛ و شما نیز علاقهای به انجام کار دیگر ندارید. البته قرار گرفتن در این مربع به ندرت رخ میدهد. با این وجود، اگر در این مربع قرار دارید؛ تنها کار ضروری ادامه دادن مسیر است.
- مربع شماره 1 جایی است که نه استارتاپ عملکرد درستی دارد؛ و نه شور و اشتیاقی برای شما باقی مانده است. اگرچه در اغلب اوقات حضور در این مربع نشاندهنده سختترین شرایط ممکن است؛ اما آسانترین تصمیم را روبروی بنیانگذار قرار میدهد. دلایل زیادی وجود دارد که موجب عدم توفیق استارتاپ میشود. زمانبندی اشتباه در ورود به بازار (خیلی زود یا خیلی دیر)، محصول تمایز نیافته، ورود به بازار بالغ یا بهشدت رقابتی، ارائه محصول ناکارامد و مدیریت بد، از جمله این دلایل هستند. از سویی همین دلایل نیز برای کاهش شور و اشتیاق بنیانگذار کفایت میکند. در نهایت فارغ از دلایل، در این شرایط معمولا بهترین تصمیم غیرفعال کردن و پذیرفتن شکست استارتاپ است.
اما دو ربع دیگر شرایط جذابتر، حساستر و البته مبهمتری دارند.
- مربع شماره 4 جایی است که علیرغم رشد و توسعه استارتاپ، بنیانگذار شور و شوقی برای ادامه کار ندارد. در چنین شرایطی، در ظاهر همه چیز بر وفق مراد است. همه به استارتاپ شما توجه میکنند. رسانهها، سرمایهگذاران و… پشت در شرکت هستند. جذب سرمایه و استخدام بهترینها آسان است؛ و عجیب نیست که کسبوکار شما درحال اوج گرفتن باشد. در این شرایط بهترین توصیه برای بنیانگذار فروختن سهام خود و رها کردن استارتاپ است. این تصمیم به بنیانگذار پول مناسب و فرصت دوباره میدهد؛ تا در حوزه مورد علاقه خود مشغول ماجراجویی شود. همچنین باعث میشود استارتاپ فعالیت خود را ادامه داده و از شرایط موجود نهایت استفاده را ببرد.
- مربع شماره 2 جایی است که با وجود شور و اشتیاق فراوانِ بنیانگذار، استارتاپ توان رشد و حرکت در مسیر موفقیت را ندارد. احتمالا این بدترین مربعی است که میتوان در آن بود. در چنین شرایطی که تنها نیروی شما شور و اشتیاقتان است؛ سختترین کار ادامه دادن است. آیا باید در چنین وضعیتی کار را ادامه داد؟ پاسخ به این سوال مشروط بر این است که بتوانید از نظر تامین مالی کار را ادامه داده و ضرر احتمالی آن را بپذیرید. همچنین باید از نظر روحی و روانی نیز شرایط خود را بسنجید. آیا بیش از حد فرسوده و خسته نخواهید شد؟ اگر هنوز هم مشتاق ادامه دادن این مسیر هستید، پس ادامه دهید.
گزینههای بنیانگذار پس از تجزیه و تحلیل وضعیت فعلی چیست؟
حالا که میدانید در چه وضعیتی قرار دارید؛ وقت آن رسیده که تصمیم سخت را بگیرید. اما گزینههای پیش رو چیست؟ در این بخش 5 گزینه ممکن را با هم مرور میکنیم.
- همانطور که هست ادامه دهید. این روش احتمالا گزینه مناسبی نیست. چراکه اگر مشکلی نبود شما تا این بخش از مقاله را نخوانده بودید. بهخصوص اگر در ماتریس اشتیاق در جایی هستید که استارتاپ شما کار نمیکند؛ بهتر است از این روش صرفنظر کنید. مگر اینکه فکر میکنید هنوز برای استارتاپ شما فرصتهایی در بازار وجود دارد؛ و همچنین هنوز اشتیاق فراوانی داشته و توان روحی، جسمی و از همه مهمتر مالی ادامه دادن استارتاپ را دارید.
- پیوت کنید. این مفهوم در استارتاپ به معنی تغییر و چرخش در استراتژی کسبوکار است. برای درک دقیقتر این مفهوم مقاله «پیوت (Pivot) در استارتاپ چیست؟ چطور انجام میشود و چه زمانی ضروری است؟» را مطالعه کنید. البته پیوت کردن به خودی خود کاری پیچیده است. شما باید از مسیر تازه مطمئن باشید؛ و از طرفی بتوانید سرمایهگذار و کارمندان استارتاپ را نیز با خود همراه کنید. در غیر این صورت انجام آن منطقی نیست. همچنین پیوت کردن معمول یک یا حداکثر دو مرتبه عاقلانه است.
- استارتاپ خود را ترک کنید. اگر به نقطهای رسیدید که میدانید استارتاپ بدون شما شانس موفقیت بیشتری دارد؛ ترک استارتاپ میتواند برای شما و استارتاپ بهترین انتخاب باشد. البته این راهکار وقتی موثر است که همبنیانگذاران موثر و فعال دیگری برای جایگزینی شما وجود داشته باشد.در غیر این صورت ممکن است ترک استارتاپ توسط شما، در عمل به معنای انحلال آن باشد.
- استارتاپ را به بالاترین قیمت ممکن بفروشید. این گزینه قابل تامل است؛ زیرا به شما کمک میکند تا این کسبوکار را به یک نتیجه حداقلی برسانید. شرکتهای بزرگ معمولا حاضر هستند فناوری، تیم، تخصص، مشتریان و اعتبار شما را خریداری نمایند؛ و از آن جهت پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. این روش مزایای زیادی دارد. در درجه اول سرمایه اولیهای برای بنیانگذار فراهم میکند؛ تا کمتر ضرر کرده باشد. از سویی کمک میکند تا کارمندان فعلی استارتاپ، مجبور به ترک شغل خود نشوند. در نهایت نیز بنیانگذار میتواند فروش شرکت را به عنوان یک موفقیت (و نه شکست) در سوابق خود معرفی کند.
- شرکت را منحل کنید. این اتفاقی است که برای اغلب استارتاپهای ناموفق رخ میدهد. در این زمینه بهتر است جزئیات قانونی را به دقت رعایت کرده و با اعلام ورشکستگی، داراییهای موجود را میان ذینفعان تقسیم نمایید.
نکات پایانی
پذیرفتن شکست استارتاپ و تصمیمگیری برای آینده آن، سختترین تصمیم برای بنیانگذاران است. اما اگر به موقع انجام نشود دردسرهای بیشتری ایجاد کرده و آسوده شدن از شر این مشکلات سختتر میشود. تجربه ثابت کرده است در هنگام منحل کردن استارتاپ، سرمایهگذاران درک بهتری از ماجرا دارند. در مقابل مشتریان کمترین درک و همراهی را با شما خواهند داشت.
نکته مهم دیگر اینکه هیچ متر و معیار مشخصی برای این تصمیمگیری وجود ندارد. هیچکس نمیتواند با اطمینان بگوید اگر یک استارتاپ تعطیل شده به فعالیت خود ادامه میداد؛ چه آیندهای در انتظارش بود. بنابراین تصمیمگیری در این زمینه به مجموعهای از عوامل و نشانهها بستگی دارد؛ و در هر استارتاپی با نمونههای دیگر متفاوت است.
در پایان اگر تمام راهکارهای موجود را امتحان کردید؛ و متوجه شدید که دیگر دستیابی به هدفتان غیرممکن است؛ بهتر است پذیرای شکست باشید و از آن برای موفقیت در ماجراجوییهای بعدی درس بگیرید.
استارتاپ را به بالاترین قیمت ممکن بفروشید. این گزینه قابل تامل است؛ زیرا به شما کمک میکند تا این کسبوکار را به یک نتیجه حداقلی برسانید. شرکتهای بزرگ معمولا حاضر هستند فناوری، تیم، تخصص، مشتریان و اعتبار شما را خریداری نمایند؛ و از آن جهت پیشبرد اهداف خود استفاده کنند. این روش مزایای زیادی دارد. در درجه اول سرمایه اولیهای برای بنیانگذار فراهم میکند؛ تا کمتر ضرر کرده باشد. از سویی کمک میکند تا کارمندان فعلی استارتاپ، مجبور به ترک شغل خود نشوند. در نهایت نیز بنیانگذار میتواند فروش شرکت را به عنوان یک موفقیت (و نه شکست) در سوابق خود معرفی کند.