بیشتر از دو دهه از ورود واژه کارآفرینی به ادبیات کسبوکارهای ایرانی میگذرد. پس از آن و با کمی تاخیر تب راهاندازی استارتاپ نیز به این حوزه وارد شد. کارآفرینان و موسسان استارتاپ، در یک نگاه کلی دارای شباهتهای فراوانی به یکدیگر هستند. همچنین در برخی موارد، نتیجه تلاش آنها یکسان است. با این وجود اگر شما نیز دلبسته دنیای کارآفرینی و استارتاپ هستید؛ بهتر است با تفاوتهای اساسی این مفاهیم آشنا شوید. در این نوشته ابتدا به این پرسش پاسخ دادهایم که کارآفرین کیست. سپس به بررسی تفاوتهای کارآفرین و بنیانگذار استارتاپ با یکدیگر پرداختهایم.
کارآفرین کیست؟
به زبان ساده کارآفرین کسی است که هدفش از تاسیس یک کسبوکار نوپا سود مالی است. او به دنبال ایجاد شغل از طریق یافتن فرصتهای مالی است. برای رسیدن به این هدف نیز ساختارهای تجاری مدنظر خود را ایجاد میکند. البته همه کارآفرینان به دنبال سود مالی نیستند. مفهوم کارآفرین اجتماعی، به افرادی اشاره دارد که هدف اصلی خود را از تاسیس یک سازمان، خدمت به جامعه قرار دادهاند.
از سویی میتوان کارآفرینی را شیوهای از تفکر نامید. شیوهای که در آن فرد کارآفرین فرصتهای موجود را بهخوبی میبیند؛ و از آنها برای ایجاد سازمانی ارزشآفرین و سودآور استفاده میکند. برای داشتن این شیوه تفکر، کارآفرینان به سبک زندگی کارآفرینانه وفادار هستند. خلاقیت، اراده، صبوری، ریسکپذیری، قدرت رهبری، انگیزه یادگیری و تحمل ابهام، از جمله ویژگیهای این سبک زندگی و کار هستند.
همین ویژگیها موجب میشود افراد دارای روحیه کارآفرینی، مناسب مشاغل کارمندی نباشند. این افراد نیازمند قدرت کنترل بالاتری بر امور هستند؛ و کار و زحمت بیشتر و منبع درآمد ناپایدارتر را به امنیت سبک زندگی کارمندی ترجیح میدهند.
تفاوت کارآفرین و بنیانگذار استارتاپ
علیرغم همه شباهتها، تفاوت کارآفرین و بنیانگذار استارتاپ را میتوان در انگیزهها، مسئولیتها و اهداف تجاری آنها از آغاز یک کسبوکار تازه جستجو کرد.
کارآفرینان فرصتهای موجود در بازار را با هدف تبدیل ایده به یک کسبوکار سودآور دنبال میکنند. یک کارآفرین علاوهبر اینکه میتواند بنیانگذار یا همبنیانگذار یک کسبوکار باشد؛ میتواند در قامت سرمایهگذار روی کسبوکارهای دیگر سرمایهگذاری کند.
این در حالی است که بنیانگذار استارتاپ، قطعا باید موسس یا عضوی از گروه موسس یک کسبوکار نوپا باشد. چراکه هدف او فراتر از ایجاد شغل و سودآوری مالی، ساخت محصولی است که بتواند جهان را (حداقل برای مخاطبان هدف آن محصول) به جایی بهتر تبدیل کند. البته که انگیزههای مالی در بنیانگذاران استارتاپ نیز نمود عینی دارد. بنابراین بدون آنکه بنیانگذار یک استارتاپ باشید؛ میتوانید یک کارآفرین باشید (مثلا با ایجاد شغل از طریق سرمایهگذاری در کسبوکاری دیگر). این در حالی است که افراد برای کارآفرین بودن ملزم به راهاندازی استارتاپ نیستند.
دیگر تفاوت کارآفرین و بنیانگذار استارتاپ در هدف و میزان ریسکپذیری آنها است. یک کارآفرین میخواهد رئیس خود باشد. بنابراین میتواند یک کسبوکار سنتی با سود معقول و ریسک کمتر را راهاندازی کرده و یا در آن سرمایهگذاری کند. این در حالی است که بنیانگذار استارتاپ میخواهد دنیا را تغییر داده و در رویای کسب سودهای بسیار بزرگ است. بنابراین بنیانگذار استارتاپ با ریسکپذیری بسیار بالاتر، پای به دنیای ناشناختهها میگذارد. او در پی اثبات ارزشمند بودن ایدهای است که تا به امروز آزمایش نشده است. همین ویژگی علت شکست اغلب استارتاپها است. نسبت ریسک به پاداش در یک استارتاپ بالاست. اگرچه هر فردی با هر میزان تخصصی میتواند استارتاپ خود را راهاندازی کند. اما ایجاد یک کسبوکار نوپای مقیاسپذیر و تاثیرگذار از سختترین کارهایی است که میتوان انجام داد. با این اوصاف محتملترین اتفاقی که برای یک بنیانگذار استارتاپ رخ میدهد؛ کار بسیار بیشتر و پس از آن احتمال شکست خوردن بسیار بیشتر است. هرچند در صورت موفقیت، بنیانگذار استارتاپ به هدف سودآوری بالا و تغییر جهان (به اندازه توان خود) خواهد رسید.
کارآفرین باشم یا استارتاپ خود را راهاندازی کنم؟
راهاندازی استارتاپ مسیری برای پولدار شدن نیست. پس اگر چنین هدفی را دنبال میکنید؛ راههای کمدردسرتری وجود دارد. در این زمینه کارآفرینی روشی محتاطانهتر است که با راهاندازی یا سرمایهگذاری در کسبوکارهای سنتی و از پیش آزموده شده، پاداش مالی متوسط رو به بالا را برای شما فراهم میکند. همچنین مداومت در کارآفرینی، اگرچه در مسیری طولانیتر، در نهایت شما را به هدف کسب ثروت نیز خواهد رساند. البته نباید از نظر دور داشت که در صورت پذیرفتن ریسک بالای راهاندازی استارتاپ، شانس محدود موفقیت در آن، معمولا پاداش مالی بسیار چشمگیری در مدتزمان کوتاهتر خواهد داشت.
نکته دیگر اینکه راهاندازی استارتاپ روشی برای ایجاد تغییر است. بنابراین اگر به دنبال تغییر در رویههای موجود و تبدیل کردن دنیای اطراف خود به جایی بهتر هستید؛ پیگیری ایدههای نوآورانه از طریق راهاندازی استارتاپ، شما را در مسیر این هدف قرار میدهد.
اگر از کارمندی خسته شدهاید و این سبک زندگی با روحیات شما سازگار نیست؛ اگر دوست دارید رئیس خود باشید و کمی از سطح معمول زندگی فراتر روید؛ و از سویی نمیخواهید در این مسیر و برای دریافت پاداش زحمات خود، متحمل شکستهای متوالی شوید؛ قدم گذاشتن تدریجی در مسیر کارآفرینی سنتی با چاشنی احتیاط و یادگیری اصول سرمایهگذاری، راهکار بهتری از راهاندازی یک کسبوکار نوآورانه است.
سرانجام فراموش نکنید که همه مردم دنیا تا حدودی دارای هوسهای کارآفرینانه هستند. همچنین اغلب آنها به ایجاد تغییرات ملموس در دنیای اطراف خود تمایل دارند. اما داشتن چنین تمایلاتی کافی نیست. چراکه اولویت درصد بزرگی از همین افراد، وجود ثبات و آرامش در زندگی است. بنابراین تنها با داشتن چنین تمایلات و آرزوهایی، خودتان را در سختی و مشقت مسیر راهاندازی استارتاپ و یا حتی کارآفرینی نیندازید. واقعیت آن است که برای ارضای این احساسات، فرصتهای زیادی وجود دارد. مثلا شما میتوانید با ایجاد تغییرات ملموس در شیوه انجام کارها در سازمان محل کار خود، اختراعات و پژوهشهای علمی، تولید آثار هنری و فرهنگی و یا کارهای داوطلبانه، به آن دست یابید.
توجه داشته باشید که ابهت و بزرگی کسبوکارهای استارتاپی هزینههای پیدا و پنهان زیادی دارد. تبدیل شدن به یک کارآفرین موفق نیز، مسیری طولانی است. برای کارآفرین شدن همین امروز از محل کار خود استعفا ندهید؛ و یا تحصیلات دانشگاهی را نیمهکاره رها نکنید. تبدیل شدن به یک کارآفرین یا بنیانگذار استارتاپ، از یک نقطه شروع نمیشود؛ بلکه مسیری است که مهمترین پیشنیاز آن کسب تجربه (از طریق کار برای دیگران) و دانش (از طریق تحصیل دانش) است.
اما اگر با وجود همه موارد گفته شده و وقتی که رویاپردازی را کنار گذاشته و پای خود را روی زمین میگذارید، راهاندازی یک کسبوکار نوآورانه برای شما معنیدار، هیجانانگیز و ارزنده به نظر میرسد؛ و اگر توانایی ذهنی و مالی پذیرش شکست را دارید؛ هیچ زمانی مناسبتر از امروز برای راهاندازی یک استارتاپ نیست.