استارتاپ (Startup) یا کسبوکار نوپا، یک شرکت عادی نیست. حتی در بعضی از تعاریف استارتاپ، ماهیت شرکت بودن آن نیز دچار ابهام است. بهطور خلاصه میتوان استارتاپ را نهادی انسانی برای ارائه محصول یا خدمتی تازه در شرایط عدم اطمینان شدید دانست. اما اگر میخواهید با جزئیات بیشتری با مفهوم استارتاپ، ویژگیها و روش کار آن آشنا شوید؛ با ادامه این مقاله همراه ما باشید.
استارتاپ چیست؟
استارتاپ دارای تعاریف متعددی است؛ که هرکدام ابعاد گوناگونی از آن را بررسی کردهاند. در این بخش مطرحترین تعاریف استارتاپ را بررسی میکنیم.
دیکشنری آکسفورد:
عمل یا فرآیند به حرکت درآوردن چیزی
یک کسبوکار تازه تاسیس
ویکیپدیای انگلیسی:
راه اندازی یک شرکت یا پروژه توسط یک کارآفرین، با هدف توسعه و اعتبارسنجی یک مدل اقتصادی مقیاس پذیر
اینوست پدیا:
اصطلاح استارتاپ به یک شرکت در اولین مراحل فعالیت گفته میشود. استارتاپها توسط یک یا چند کارآفرین تأسیس میشوند که میخواهند کالا یا خدمتی را تولید کنند که معتقدند تقاضا برای آن وجود دارد. این شرکتها بهطور کلی با هزینههای بالا و درآمد محدود شروع به کار میکنند. به همین دلیل، از منابع گوناگونی مانند سرمایهگذاران خطرپذیر به دنبال جذب سرمایه هستند.
استیو بلنک:
استارتاپ سازمانی است که با هدف جستجوی یک مدل تجاری قابل تکرار و مقیاسپذیر تاسیس شده است.
با جستجو در گوگل میتوانید تعاریف متعدد دیگری از استارتاپ را از منابع معتبر گوناگون بیابید؛ که کموبیش همگی دارای وجوه مشترکی هستند. اما برای درک دقیقتر این مفهوم نیاز است که به صورت توصیفیتر به شرح آن بپردازیم.
استارتاپ یک کسبوکار عادی نیست؛ زیرا هدف آن یافتن یک مدل تجاری از طریق آزمون و خطا است. در واقع میتوان گفت استارتاپ مجموعهای از آزمون و خطاها است؛ که با هدف یافتن راه حل برای یک مشکل انجام میشود. همین ویژگی طبیعت استارتاپها را پرریسک میکند. به این معنا که در اغلب موارد از یک استارتاپ، یک کسبوکار واقعی متولد نمیشود. از سویی به دلیل وجود ریسک بالا در یافتن راه حلهای نوآورانه، در صورت رسیدن به موفقیت، شانس بالایی برای رشدهای نمایی دارد.
چه کسبوکارهایی استارتاپ نیستند؟
هر کسبوکار نوپایی را به صرف نوپا بودن نمیتوان استارتاپ نامید. در بسیاری از منابع، نوآورانه بودن ایده اولیه، تکرارپذیر و مقیاسپذیر بودن کسبوکار را به عنوان مهمترین تفاوتهای یک کسبوکار استارتاپی با یک کسبوکار نوپای غیر استارتاپی برشمردهاند. به عنوان مثال راهاندازی یک مغازه کوچک خردهفروشی یا یک دکه فروش قهوه، علیرغم نوپا بودن، ویژگیهای لازم برای استارتاپ بودن را ندارد.
در برخی منابع پا را فراتر از این گذاشتهاند و سبک مدیریت، روش تامین سرمایه، ساختار سازمانی، روش رشد و فرهنگ کار در استارتاپها را نیز برای شناخته شدن یک کسبوکار نوپا به عنوان استارتاپ ضروری دانستهاند. این ویژگیها معمولا در طول روند رشد استارتاپ تغییر میکند؛ و موجب میشود که یک استارتاپ سابق، تبدیل به یک کسبوکار کلاسیک یا شرکت بالغ شود.
در واقع اگر استارتاپ شما یکی از ویژگیهای زیر را دارد؛ احتمالا این کسبوکار دیگر استارتاپی نیست:
- شما در حال خرید استارتاپهای دیگر هستید.
- شما از مرحله سرمایهگذاری پرخطر عبور کردهاید.
- تعداد کارمندان شما بیش از 30 نفر شده است.
- بهراحتی توانایی پرداخت دستمزد مناسب به خود و کارمندانتان را دارید.
- بیانیه ماموریت (Mission Statement) و اهداف کسبوکار شما واضح و مشخص است.
- برند شما در بازار مطرح است و کمتر نیازمند تبلیغات مرتبط با آگاهی از برند هستید.
- بخش بزرگی از فروش به وسیله ارجاع از طریق بازار و فعالان صنعت و بدون فعالیت مستقیم شما شکل میگیرد.
چرا وجود استارتاپها مهم است؟
به اعتقاد بسیاری از کارآفرینان، استارتاپ فرصتی جذاب و منحصربهفرد برای رشدهای سریع و گسترده در بازارهای بزرگ است. تازگی این مفهوم در مقایسه با سایر مفاهیم حوزه توسعه و مدیریت سازمانها، مثبت یا منفی بودن این پدیده را گاهی محل مناقشه میکند. معمولا افراد در مقایسه با ایدههای استارتاپی یا دیدگاهی کاملا مثبت داشته و یا بهطور کلی آن را نوعی فریب میپندارند؛ که طبیعتا این دیدگاهها بر اساس ماهیت پررسیک و پرسود توسعه یک کسبوکار به روش استارتاپی شکل میگیرد.
از بعدی فردی، راهاندازی کسبوکار نوپا بر اساس ایدههای بدیع و نوآورانه، برای کارآفرینان تبدیل به نوعی اعتیاد شده است. مسیری که ثمره آن پیمودن سریع راههای طولانی و یا کسب تجربه بیشتر برای شروعی دوباره است. به هر طریق استفاده از این شیوه که طی دهههای گذشته شکل جدیتری به خود گرفته است؛ باعث شده تا کارآفرینان بسیاری به آن و موفقیت از طریق آن دل ببندند.
از بعد کلان نیز اگرچه در شکلگیری اکوسیستمهای استارتاپی، حمایتهای حاکمیتی، روشهای توسعه بهینه و… همیشه تفاوت دیدگاههای زیادی وجود داشته است؛ اما برآوردهای کلان اقتصادی نشان میدهد که نقش راهاندازی کسبوکار به شیوه استارتاپی، روز به روز پررنگتر و حیاتیتر میشود. افزایش توسعه اقتصادی، کاهش نرخ بیکاری و ارائه راهحلهای سریع و ساده برای مشکلات بزرگ، همگی از ویژگیهایی است که به واسطه تفکر استارتاپی ممکن میشود. به شکلی که در حال حاضر و در کشورهای توسعهیافته و حتی در حال توسعه، برنامههای مدونی برای حمایت از طرحها و ایدههای مبتنی بر فعالیت استارتاپی ارائه میشود.
در جهانی که انتظار از یک کسبوکار سنتی انجام درست وظایف محول شده است؛ استارتاپها میتوانند در جستجوی راهحلهایی برای انجام بهتر کارها و حل مشکلات گوناگون باشند. روشهای پرداخت بهتر، شبکههای ارتباطی موثرتر، مدیریت ترافیک، روشهای حملونقل ارزانتر، جلوگیری از آلودگیهای زیستمحیطی و… از مواردی هستند که به واسطه این شکل از فعالیت، شانس بیشتری برای موفقیت داشتهاند.
استارتاپ چه ویژگیهایی دارد؟
استارتاپها معمولا مدل کسبوکار پیشرفتهای ندارند. همه چیز در این فضا از تمرکز کارآفرین و همکاران احتمالی او روی یک محصول یا خدمت نوآورانه آغاز میشود. ویژگی مهم بعدی نیز فاقد سرمایه کافی بودن استارتاپ است. این ویژگی موجب تامین سرمایه اولیه توسط بنیانگذاران و جستجو برای سرمایهگذار در مراحل بعدی است.
خانواده، دوستان، سرمایهگذاران خطرپذیر (Venture Capital)، فرشتگان سرمایهگذار (Angel Investor)، شتابدهندهها (Startup Accelerator) و مراکز رشد (Startup Incubator) را میتوان مهمترین منابع تامین سرمایه برای رشد یک ایده استارتاپی دانست.
استارتاپها در ابتدا برنامه تجاری جامع، بیانیه ماموریت، چشمانداز، اهداف و استراتژیهای مدیریت و بازاریابی را تعیین نمیکنند. بلکه تمرکز آنها روی طراحی محصول یا خدمت اولیه، سنجیدن نیاز کاربر و تحقیق و توسعه برنامه تجاری است. هرچند در نهایت و با رشد استارتاپ، از نظر ساختاری این نهاد بیشتر و بیشتر به کسبوکارهای معمول شبیه میشود.
اغلب استارتاپها به دلیل نیافتن شیوهای برای کسب درآمد شکست میخورند. پس از این مرحله نیز یافتن مدل درآمدی موفق، یافتن سرمایهگذار، طراحی مدل کسبوکار، استخدام پرسنل کلیدی، جزئیات پیچیده حقوقی مانند روش شراکت بنیانگذاران و سرمایهگذاران، روش تخصیص سهام، روش خروج از استارتاپ و… از چالشهای مهمی است که ممکن است منجر به تعطیلی استارتاپ شود.
در کنار ویژگیهای تشریح شده، میتوان فهرست زیر را از مهمترین ویژگیهای یک استارتاپ دانست:
· بر رشد سریع تمرکز دارد.
· به دنبال حل یک مشکل مشخص است.
· سوالاتش از پاسخهایش بیشتر است.
· به دنبال متناسب کردن محصول و بازار است.
· به دنبال پر کردن یک خلا در بازار است.
· به دنبال تغییر شیوه سنتی انجام کارها است.
· هنوز موفق نشده است.
· خانهای برای افراد ریسکپذیر است.
· تعداد کمی کارمند دارد.
· کوچک و منعطف است.
· معمولا تعداد کاربران آن کم است.
· مستقل است و ارتباطی با کسبوکارهای از پیش تاسیس شده ندارد.
· در جستجوی مدل تجاری پایدار است.
· به دنبال ایجاد تغییر است.
· در ابتدا یک مفهوم یا نمونه اولیه است.
استارتاپ چگونه کار میکند؟
در سطوح بالا، یک استارتاپ نیز مانند هر کسبوکار دیگری کار میکند و گروهی از کارمندان برای تولید محصولی که مشتری دارد با هم همکاری میکنند. در واقع آنچه استارتاپ را از سایر کسبوکارها متمایز میکند روش انجام این کارها است.
کسبوکارهای عادی آنچه قبلا انجام شده است را کپی میکنند. مثلا برای تاسیس یک رستوران، الگوهای کسبوکار متداول و مشابهی وجود دارد. این در حالی است که یک استارتاپ با هدف ایجاد یک الگوی کاملا جدید آغاز به کار کرده است. به عنوان مثال این الگوی جدید میتواند اپلیکیشنی باشد که دسترسی کاربران را برای ارسال سفارش به رستورانهای گوناگون ممکن میکند.
یکی دیگر از نکات مهم در روش کار استارتاپها، وجود فرآیند تکرار در آنها است. استارتاپها به دنبال ساخت سریع ایدهها هستند. به همین دلیل در اغلب اوقات، کار با تولید یک محصول کمینه مناسب (MVP) آغاز میشود. این محصول ساده با هزینه کمتر و در زمان کوتاهتری ساخته میشود؛ و به تیم استارتاپی اجازه آزمودن ایده اصلی را میدهد. در ادامه و با دریافت بازخورد از کاربران، محصول اولیه در یک فرآیند تکراری وارد چرخه بهبود و تکامل از طریق آزمایش و بازنگری میشود.
سرمایه استارتاپها چگونه تامین میشود؟
بهطور کلی کسبوکار نوپا به چند روش و در چند مرحله میتواند سرمایه لازم برای فعالیت خود را به دست آورد.
در شروع کار که تنها ارزش ایجاد شده یک ایده است؛ استفاده از روش بوت استرپینگ (Bootstrapping) متداول است. این مرحله زمانی است که بنیانگذاران، دوستان و خانواده آنها در استارتاپ سرمایهگذاری میکنند.
پس مرحله بوت استرپینگ، استارتاپ وارد مرحله بذری (Seed Stage) میشود. در این مرحله معمولا فرشتگان سرمایهگذار اقدام به سرمایهگذاری میکنند.
در مرحله بعدی، دورهای مالی A ، B ، C و D وجود دارد؛ که معمولا شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture capital firms) در این مرحله در استارتاپ سرمایهگذاری میکنند.
طبیعتا در صورت عبور موفق استارتاپ از هر مرحله و رشد بیشتر آن، حجم سرمایهگذاری انجام شده بیشتر میشود.
در ادامه فعالیت و رشد استارتاپ و البته معمولا در بازارهای جهانی، ممکن است این شرکت نوپا در نهایت برای افزایش سرمایه بیشتر، اقدام به ارائه سهام خود از طریق بازار بورس اوراق بهادار نماید.
آیا استارتاپ من موفق میشود؟
همانطور که ابتدای مقاله گفته شد: اغلب استارتاپها شکست میخورند. اما همیشه هم اینطور نیست. برای موفقیت یک استارتاپ اتفاقات زیادی باید رخ دهد و مهمتر آنکه بنیانگذاران باید پاسخهای مناسب برای چند سوال مهم داشته باشند.
آیا تیم با وسواس زیادی به ایده خود علاقمند است؟ واقعیت آن است که اگر تیم آماده انجام همه کارها برای پشتیبانی از ایده نباشد؛ حتی بهترین ایدهها هم ممکن است به راحتی شکست بخورند.
آیا بنیانگذاران استارتاپ دانش کافی در حوزه تخصصی ایده خود دارند؟ مهم است که آنها تقریبا همه چیز را درباره حوزه فعالیت استارتاپ خود بدانند.
آیا کارمندان اولیه استارتاپ حاضر به اختصاص وقت کافی هستند؟ نظرسنجیهای گوناگون نشان میدهد که کارمندان اولیه استارتاپ، بسیار بیشتر از شغلهای معمول کار میکنند و معمولا به ازای دریافت سهمی از استارتاپ، دستمزد نقدی کمتری دریافت میکنند. بنابراین آنها باید انگیزه بالایی برای انجام وظایف خود داشته باشند.
چرا این ایده و چرا حالا؟ آیا این ایده نوآورانه است و اگر چنین است چرا مردم قبلا آن را امتحان نکردهاند؟ و اگر نوآورانه نیست، چه ویژگی یا مزیتی نسبت به نمونههای مشابه دارد؟
اندازه بازار هدف چقدر است؟ اندازه بازار یا تعداد مشتریان بالقوه ایده استارتاپی، میزان فرصت درآمدزایی آن را مشخص میکند. به عنوان مثال احتمال دارد که بازارهای کوچک به اندازهای که ارائه محصول یا خدمت هزینه دارد قادر به تامین مشتری نباشند. همچنین ممکن است کسبوکاری که به فناوریهای پیشرفته علاقه شدید دارد از نظر فنی از رقبای خود پیشی بگیرد اما نیاز تازهای از بازار را پوشش ندهد.
در نهایت اگر یک استارتاپ یا کسبوکار نوپا قادر به پاسخگویی مناسب به همه این سوالات باشد؛ با احتمال نزدیک به 10 درصد میتواند وارد مرحله اول تبدیل شدن به یک کسبوکار واقعی شود.